عماد محسنی تکلو - حالا یک سال است که شهرداری کرمان روش تازهای را برای سفارش آثار هنری در شهر امتحان میکند. روشی که ابتدا با انتشار فراخوان جشنواره نوبهار کرمان در دیماه سال گذشته آغاز شد و سپس با انتشار فراخوانهای حافظه چوب، هنرواره عاشورا، اِلِمان خبرنگار، مجسمههای ماندگار شهری و جشنواره هنرهای خیابانی ادامه یافت. اکنون بعد از گذشت نزدیک به یک سال این سوال پیش روی ما قرار دارد آیا این فرآیند برای سفارش کارهای هنری در شهرداری کرمان بهترین روش است که شهرداری حالا همه نیازهای هنریاش را از این مسیر سفارش میدهد؟ آیا فرآیند بهتری برای سفارش آثار هنری وجود ندارد؟ فرآورده این روش پر زحمت و پر چالش چیست که این قدر روی آن تاکید میشود؟
برای پاسخ ابتدا باید گفت فراخوان تنها یک فرآیند نیست. خود فراخوان یک فرآورده است. فرآوردهای که اگر درست، شفاف و سالم اجرا شود ارزشش از فرآرودههای فیزیکی مانند مجسمه و سفره هفتسین به مراتب بیشتر است. در ادامه سعی شد دلایلی که زیباسازی شهرداری کرمان را به سمت انتشار فراخوانهای هنری و تاکید موکد روی آن سوق داد به اختصار ذکر شود:
1 – سرمایه اجتماعی را میشود بزرگترین فقدان جامعه ایرانی در دهه حاضر دانست، اینرا بیشتر کسانی درک میکنند که حرفه و تخصصشان اجتماعی یا در تعامل با مردم است. عدم شفافیت و حکمرانی غیرتعاملی بستری را شکل داده که جامعه به سختی میتواند به هر تجسمی از حاکمیت اعتماد کند حال این تجسم حاکمیت میخواهد دولت باشد یا شهرداری. این آب رفته به جوی برنمیگردد مگر با حکمرانی شفاف و اعتمادساز. جامعه باید احساس کند حقیقت پنهانی وجود ندارد. اولین دستاورد انتشار فراخوان شفافیت است. هر چه شفافتر بهتر. متن یک فراخوان که به دور از تحکم و زیادهگویی، سعی کرده همه چیز را از مدت و مهلت فراخوان تا اسامی داوران تا تعهدات مالی به هنرمندان توضیح دهد، مشفقانهترین دستی است که به سوی هنرمندان دراز میشود و کمتر کسی آنرا پس میزند. وقتی جامعه هنری احساس کند فراخوانی را داورانی شناخته شده داوری میکنند، سلامت در آن وجود دارد، هیچ سهم ویژهای برای کسی در آن نیست، دلیل ندارد به آن بیاعتماد باشد و در آن شرکت نکند.
2 – همه میدانیم اجرای اثر هنری در شهر برای هر هنرمند یک فرصت مغتنم است که هم آورده مالی دارد و هم اعتبار هنری. هنرمند با نمایش اثر هنریاش در شهر، این فرصت را پیدا میکند تا اثرش را به جامعه مخاطب بسیار گستردهتری نسبت به یک گالری نمایش دهد. جامعهای میلیونی از ساکنان یک شهر که هر روز میبیند تاثیر میپذیرد و به یاد میسپارد. این فرصت مغتنم باید به صورت برابر بین همه هنرمندان توزیع شود. وقتی هم از برابری فرصت حرف میزنیم منظور این نیست هر هنرمندی آمد و درخواست اجرای اثر در شهر داشت یک فرصت از شهر بگیرد و اثرش را اجرا کند. منظور این است هر هنرمند باید به نسبت مهارت و خلاقیت و استعدادی که در هنر دارد از فرصت حضور در شهر استفاده کند و تنها انتشار فراخوان و توزیع آثار هنری بین هنرمندان از طریق داوری است که میتواند این خواسته ما را تامین کند.
3 – تا پیش از انتشار فراخوان، شهرداری کرمان مجبور بود سفارشهای هنریاش را از بین تعداد محدودی از هنرمندان انتخاب کند. هنرمندانی که اغلب خودشان برای ارائه کار به شهرداری مراجعه میکردند. نتیجه این بود که شهرداری تعدادی هنرمند و پیمانکار اطرافش داشت که هر سال اجرای آثار هنری و نمادهای نوروزی را میسپرد به همین تعداد محدود و خودش را از ظرفیت بسیار گستردهتری که پشت درهای شهرداری وجود داشت محروم میکرد. ظرفیتی شامل دهها هنرمند واجد ارزش که نشستن پشت در اتاق یک مدیر شهرداری را دون شان خودش میداند و صدها دانشجوی خلاق هنر و گرافیک و معماری که اعتماد به نفس رزومه دادن به شهرداری را ندارد. فراخوان این انحصار را میشکند درهای تازه را به روی هنر شهری باز میکند و اجازه میدهد طیف بسیار وسیعتری از هنرمندان مخاطب ارائه اثر در هنر شهری شوند. باز شدن پای هنرمندان ارزشمندی چون جمشید مرادیان، حسین کهفی، مهدی رنگچی، حجت سالارمحمدی، بیژن غنچهپور، صالح موسویان، محمدحسین ماموریان، هامون نظیری و... به هنر شهری کرمان و بازیابی استعدادهای نهفتهای چون مصطفی هندوزاده و برادران محمودآبادی از فرآوردههای انتشار فراخوان در هنر شهری کرمان است.
4– تجربه نشان میدهد انتشار فراخوان هم هنرمندان بیشتری را درگیر صورت مساله مهمی با عنوان «زیبایی در شهر» میکند و هم جامعه مخاطب هنر یک شهر زیادتر میشود. تجربه فراخوان حافظه چوب با آنکه فراگیری چندان زیادی نداشت و کار رسانهای چندان گستردهای روی آن انجام نگرفت، اما موجب شد حالا همه کشور و حداقل آنها که پیگیر هنرهای شهری هستند، نام کرمان و حافظه چوب را در یاد داشته باشند. شخصا برایم موجب شگفتی است که در هر یک از کلانشهرها و بین هنرمندان اسم زیباسازی کرمان را میآورم فورا میگویند «حافظه چوبتان را دیدم». هر فراخوان به سادگی میتواند بدل به یک برند شهری برای هر شهر شود و هر فستیوال ظرفیت گردشگری تازهای برای یک شهر ایجاد کند.
5 – هنر شهری از وجوه گوناگون حساسیت بسیار بالایی دارد. اگر یک تابلوی نقاشی در یک گالری در بهترین حالت صد بار یا هزار بار دیده میشود، بازدید از یک اثر شهری به سادگی میلیونی میشود. آن هم به مدت سالیان سال. آثار هنری شهری گاها آن قدر با یک منظر و فرهنگ شهری ترکیب میشوند که میشود آنها را با همه حیثیت و هویت یک شهر، یگانه قلمداد کرد. پس درستتر آن است انتخاب پدیدهای با این درجه از حساسیت را به کسانی سپرد که هنر را بهتر از ما میشناسند و الزامات شهر و منظر شهری را بیشتر از ما درک میکنند. برای انتخاب و داوری آثار هنری چه کسی بهتر از خود هنرمندان و برای یافتن اثر درست برای شهر چه فرآیندی بهتر از انتشار فراخوان و داوری آثار هنری؟
6 – ما باید خودمان را عادت دهیم به رقابت، رقابت است که ما را رشد میدهد. وقتی فراخوان نباشد، داوری نباشد، آثار در کفه سنجش قرار نگیرند و مقایسه نشوند، وقتی هنرمند مطمئن باشد برای رسیدن به پروژه شهری کافیست مدیر شهرداری را راضی نگه دارد، نباید انتظار داشت در هنر شهری کرمان تعالی روی دهد. همان طور که توسعه در اقتصاد و سیاست از مسیر ایجاد رقابت سالم و بدون رانت شکل میگیرد، توسعه در هنر شهری هم یک راه دارد و آن هم ایجاد رقابت سالم با فرصت برابر. فرصتی که این اطمینان را به همه هنرمندان بدهد اگر تمرکزشان را روی خلق زبان تصویر بدیع و ارتقا مهارت اجرا بگذارند نتیجه بیشتری میگیرند تا اینکه در راهروهای شهرداری انتظار مذاکره با مدیران شهرداری را بکشند.
مدیریت درست، مدیریت جواب پس داده، مدیریت آیندهنگر و در واقع مدیریت مدرن به ما میگوید نهادسازی کنید نه پروژهسازی. مدیریت پروژه محوری را کنار بگذارید و دنبال مساله محوری باشید. کاری که میشود گفت در مدیریت کلان کشور هم از آن غفلت شده. تصور کنید اگر در دهه 70 که زیربنای توسعه کشور پایهریزی شد، به جای سد سازی نهادسازی کرده بودیم، برای افتتاح کردن و قیچی زدن هول نبودیم، رزومهها را فیزیکی و بتنی تعریف نمیکردیم، اجازه میدادیم توسعه کشور در شفافیت، در اقتصاد بدون نفت، در گسترش اقتصاد غیر دولتی شکل بگیرد، شاید تمام ضررش این بود حالا چند سد و چند اتوبان کمتر داشتیم، اما به جایش فساد کمتر بود و سرمایه اجتماعی بیشتر. توسعه انسانی بیشتر بود و هدر رفت منابع کمتر، امکانات با برابری بیشتری توزیع میشد و هر چند سال یک بار قیمت بنزین چالش تصمیمگیری دولتها نبود. فراخوان در هنر شهری کرمان یک نهاد است. نهادی که از عمر آن یک سال میگذرد و همه هدفش این است سفارش آثار هنر شهری را هرچه شفافتر، عادلانهتر و تخصصیتر انجام دهد. در این یک سال همین نهاد نوپا توانسته سرمایه اجتماعی قابل توجهی برای شهرداری کرمان در بین هنرمندان و مردم جمع کند و حالا هنرمندان بنامی که به ندرت با شهرداری کلان شهرهای دیگر کشور همکاری دارند با افتخار آثارشان را برای اجرا در کرمان در فراخوانهای هنری اداره زیباسازی شهرداری کرمان ثبت میکنند. به شخصه معتقدم اگر آنیشکاپور میآمد و وسط میدان آزادی کرمان یک شاهکار هنری از استیل میساخت، این قدر ارزش نداشت که حالا این سرمایه مردمی ارزش دارد. باید قدر این دستاورد را دانست و آن را حفظ کرد.