علیرضا فدایی کرمانی - علی ملازاده متولد مرداد ماه 1357 در شهر کرمان است. وی فارغ التحصیل در رشتههای حسابداری و مدیریت مالی است. او داستان و داستاننویسی را به صورت تجربی و به قول خودش نه از خودِ داستان آموخت. اولین فعالیت جدی ملازاده مربوط به سال 80 است که او یک مجموعه شعر مشترک را با دوستانش چاپ و سال بعد از آن یک مجموعه داستان گردآوری کرد. در سال83 در یک پروژه مستندسازی با یونیسف همکاری کرد و آن را نوشت.
ملازاده کم کم به این بلوغ نسبی رسید که نباید عطشِ چاپ کتاب داشت. حالا او بیش از دو دهه فعالیت در حوزه ادبیات و برگزاری کارگاههای متعدد طی این سالها، امسال سه جلد از یک داستان به هم پیوسته کودکان و یک رمان را آماده چاپ دارد. ملازاده سردبیر مجله پیام داستان است و در سال های اخیر کارگاههایی را تحت عنوان نویسندگی خلاق درکرمان و شهرستانها برگزار میکند که حرکت قابل تامل و مهمی در حوزه داستان نویسی کرمان محسوب میشود. مصاحبه ما با این نویسنده و مدرس داستان نویسی را در ذیل میخوانید:
داستان علاقمندی شما به داستان و ادبیات از کجا شروع شد؟
من از دوران نوجوانی به خواندن رمان علاقه زیادی داشتم که منجر شد به اینکه در سن ۱۴ سالگی شروع به نوشتن یک رمان حادثهای کردم که در آن شخصیت داستان محلولی را کشف کرده بود که باعث از بین رفتن جاذبه زمین میشد. پس از اتمام نوشتن رمانم به جهت اینکه پیش بینی میکردم که با عکس العمل خوبی از طرف خانوادهام مواجه نشوم، دستنوشتههای رمانم را پشت آبگرمکن منزلمان پنهان کردم. چند سال بعد که در حال طی کردن دوران سربازی بودم خواهرم برایم نامه نوشت که خانهمان اتش گرفته و آشپز خانه کاملا سوخته است. پس از خواندن نامه اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که حتما دفتری که رمان را در آن نوشتم هم سوخته.
متاسفانه بعد که مرخصی گرفتم و به خانه برگشتم حدسم درست بود و بخش اعظم آن رمان سوخته بود. بعد از این اتفاق دیگر داستان و نوشتن را فراموش کردم و فقط گاهی دلنوشتههایی را مینوشتم که بیشتر شبیه شعر بودند. تا اینکه در سال ۷۴ به طور اتفاقی با جلسات شعری که در حوزه هنری برگزار میشد آشنا شدم. همین جلسات سرآغاز دیگری شد برای نوشتن مجدد من. اوایل شعر را جدی گرفته بودم؛ ولی در ادامه به علاقه گذشته خودم برگشتم و جهان داستان برایم جذابتر و جدیتر شد و از شعر فاصله گرفتم. به سنت شهرزاد باور دارم که یا باید قصه گفت و یا مُرد.
آیا تحصیلات شما هم در رشته ادبیات است؟
نه من در مقطع کارشناسی، حسابداری خواندهام و کارشناسی ارشدم مدیریت مالی است. دانش من در حوزه ادبیات طی این ۲۴ سال به واسطه مطالعات و تجربه شخصی شکل گرفته است.
از نظر شما داستان نویسی علمی است که میتوان آنرا اموخت؟ یا مثل شعر به باور بسیاری استعداد و قریحهای است که تنها بعضی افراد دارند؟
باور من این است که داستان نویسی را میتوان آموزش داد. معتقدم که همه این استعداد را دارند؛ البته شاید علاقه نداشته باشند. همینکه با انسان مواجه هستیم، با موجودی مواجهایم که میتواند روایت کند. این روایتگری را میتوان با آموزش به سطح بهتری رساند. البته مطمئنا خروجی و کیفیت هر فرد با فرد دیگر متفاوت است؛ اما اصول ، تکنیک و شیوه نوشتن را میتوان آموزش داد و آموخت. این در بهترین حالت ۶۰ درصد راه است و ۴۰ درصد دیگر به ذهنیت، نوع نگاه و استعداد و علاقمندی و پشتکار فرد بستگی دارد.
در اینجا باید به یک نکته دیگر در مورد شعر هم اشاره کنم که از آنجا که من سوژه را امری درونی میدانم بر این باورم که اگر ما خودمان را در موقعیت نوشتن شعر و داستان قرار دهیم میتوانیم شعر بگوییم و داستان بنویسیم. از آنجا که اغلب شعر حجمی کمی دارد اینگونه متصوریم که بر ما الهام میشود، در صورتی که این گونه نیست و به نظرم شعر هم قابل آاموزش است. مصداق عینی این باور و سخنم هم همین جشنوارههای شعر است. بارها من و شما شاهد این بودیم که بسیاری از دوستان شاعر تا مهلت پایانی جشنواره شعری نسرودهاند و درست در آخرین روز اقدام به سرودن شعر کردهاند. دلیل آن این هست که در آن لحظههای آخر، خودشان را در معرض نوشتن و سرودن قرار میدهند. معتقدم برای سرودن و رسیدن به یک شعر خوب باید هر روز درگیر کار شد تا برآیند آن شعری خوب و قابل عرضه باشد. به هرحال خواندن و اموختن تکنیک، شیوه و اصول نگارش و نوشتن هم در حیطه داستان و هم شعر امری بسیار مهم و اساسی است.
شما یکسری دوره های را برگزار میکنید تحت عنوان «نویسندگی خلاق» لطفا در این مورد برای خوانندگان ما توضیح دهید؟
سال هاست که در کلاسها و انجمن های ادبی سراسر کشور یک سری آموزشهای عرفی و محفلی به علاقمندان ارایه میشد که هنوز هم ادامه دارد. از آنجا که این آموزشها، انجمنها و کلاسها به روز نبود و شامل شیوههای ثابت، تعریف شده و مشخصی میشد نهایتا خروجی این کلاس هنرجویانی بود که از لحاظ نوشتن داستان شکل هم بودند و در بهترین حالت ممکن، تبدیل میشدند به نسخه دست چندم مدرسان و استادان خود. اما در نوشتن خلاق در کنار عناصر داستان و تکنیکهای نوشتن، شامل نحوه شخصیتپردازی ، ایدهپردازی و...، به تکنیکهایی خلاقانه نوشتن مانند تکنیک خوشهسازی، بند رخت، نیز پرداخته میشود. موضوع مهم و اساسی در نوشتن خلاق این است که به فردیت هنرجو تاکید ویژه میشود و ناخودآگاه و ذهن او به کار گرفته میشود تا براساس تفاوتهای که او نسبت به دیگران دارد، داستانی متفاوت و مانا شکل بگیرد. در نوشتن خلاق ما تکنیکها و تمرینهای استانداردی را به هنرجویان آموزش میدهیم.
سرفصلهای آموزشی نوشتن خلاق، ابداع من نیست، بلکه من در طی سالها مطالعه از بین هزاران تکنیک، تعدادی را براساس ذهنیت و تشخیص خودم انتخاب کردهام و احساس میکنم که براساس جایگاه و شرایط ما میتوانند تکنیکهای کاربردیای باشند. به نظر من در همه ما خلاقیتی وجود دارد؛ اما فراموش شده و تمام تلاش ما در این دورهها این است که با این تمرینها، به هنرجویان یادآور شویم که خلاقیت در ما وجود دارد و کافی است آنرا تحریک و بیدار کنیم. سعی ما بر این است که گوشههای پنهان ذهن و ناخودآگاه هنرجویان را فعال کنیم.
این شیوه و سرفصلهای نوشتن خلاق چگونه شکل گرفت؟
من سالها بیش از ده سال در پژوهشکده آموزش پرورش و انجمنهای ادبی حوزه هنری و... فعالیت داشتم و دستاوردهای خوبی را شاهد بودم که شامل جوایزی بود که هنرجویان از جشنوارههای معتبر از جمله خوارزمی دریافت میکردند. در تمام این سالها آموزشهای من بر پایه همان شیوههای عرفی و تعریف شده بود، تا اینکه چند سال به دلایل شخصی از فضای انجمن داری و... فاصله گرفتم و در این دوره به مطالعه بیشتر و تمرینهای نوشتن خلاق روی آوردم. خود من در ابتدا در نوشتن دچار مشکل و گرههایی بودم که همین شیوه تمرین خلاقانه به کمک من آمد.
سه چهار سال پیش، پس از هشت سال دوری از این فضا، مجددا به انجمنهای داستاننویسی و ادبی کرمان روی آوردم و مشاهده کردم که طی این سالها با وجود ایجاد تشکلهای بیشتر و اقبال زیاد علاقهمندان و هنرجویان، همچنان همان تکنیکها تعریف شده تدریس میشود و پیشرفتی در دانش داستاننویسی و به قولی به روز شدن حاصل نشده است. از همین رو تصمیم گرفتم براساس مطالعات چندین ساله خود یکسری تکنیک از بین هزاران تکنیک به روز و علمی داستاننویسی که در دنیا تدریس میشود انتخاب کنم و با ترکیبی از تجربههای شخصی و آموزشهای رایج و سرفصلهای که گزینش کرده بودم دوره ای را تحت عنوان کارگاههای نوشتن خلاق ارایه دهم.
آیا در طی این چند سال که کارگاه نوشتن خلاق را برگزار میکنید از برآیند و خروجی کارگاههای خود راضی هستید؟
نسبتا راضی هستم؛ اما آنچه در این کارگاهها ارایه میکنیم تنها نصف راه است و متاسفانه برخی از هنرجویان تصور میکنند که تنها با گذراندن یک دوره دیگر نویسنده شدهاند. این در حالی است که در این راه باید تلاش و پشتکار داشت و خواند و تجربه کسب کرد. باعث تاسف است که اینرا بگویم که برخی از هنرجویان حتی مهمترین و مشهورترین رمانهای دنیا را نخواندهاند و میزان مطالعه آنها بسیار اندک است. در کنار مطالعه، تمرین و استمرار در نوشتن بسیار عامل مهمی است. همچنین رها شدن از بند کمالگرایی و ترس از نوشتن و... همه و همه در کنار شرکت در این کارگاه است که میتواند نتیجه بخش باشد. هدف و تمام تلاشم در این دوره که در حال برگزاری است این است که هنرجویان را علاوه بر تکنیکهای نوشتن، با آفتهای نوشتن نیز آشنا کنم. گاهی دانستن بیش از حد، دست شما را برای نوشتن میبندد. گاهی خواندن، به اندازه نخواندن میتواند در راه نوشتن سدی ایجاد کند. باید راه گریز از این بنبستها را پیدا کرد. اینها موارد ظریف و خاصی است که باید بدان توجه ویژهای داشت؛ ولی با شور و اشتیاق و استقبالی که از طرف هنرجویان در کارگاههای اخیرم شاهدم بسیار امیدوارم که خروجی این کارگاهها بسیار مثبت و تاثیرگذار باشد.
شما بهعنوان نویسنده و مدرس داستاننویسی که با هنرجویان و علاقهمندان به خصوص جوان حوزه داستاننویسی کرمان در ارتباط هستید چه آینده و جایگاهی را برای داستان کرمان متصوراید؟
کرمان ظرفیتهای بالایی در داستاننویسی دارد و تشکلها و انجمنهای فعال و پویایی در زمینه داستاننویسی دارد. پس از یک دوره رکود، چند سالی است که شاهد فعالیت و درخشش داستان نویسان کرمانی در سطح کشور هستیم. در حال حاضر رضا زنگیآبادی، منصورعلیمرادی، بلقیس سلیمانی، مهدی بهرامی، علیاکبر کرمانی نژاد، رضا ذوالعلی، مهدی محبی کرمانی، لیلا راهدار، مرجان عالیشاهی و... هرکدام در سطح خود نویسندگان شناخته شدهای هستند. اطمینان دارم با حضور این دوستان و دیگر دوستانی که هنوز مجالی برای چاپ کتابهایشان پیدا نکرده اند، در دهه آینده کرمان حرفهای زیادی برای گفتن در حوزه ادبیات داستانی در سطح کشور خواهد داشت.
از نگاه شما مهمترین آسیب و مشکل داستان نویسی چیست؟
اگر بخواهم به طور خلاصه به سوال شما پاسخ دهم باید بگویم نخواندن و کاهلی در مطالعه و نوشتن و تمرین کردن. جدای از پایین بودن نرخ مطالعه در کشور متاسفانه این عدم مطالعه ونخواندن را در بین علاقمندان و هنرجویان داستان و شعر نیز شاهدیم به طوری که رمانها و داستانهای مهم را مطالعه نکردهاند و حتی وقتی که پیشنهاد خواندن رمانی به آنها داده میشود باز هم حوصله خواندن ندارند همچنین جدای از این بیتوجهی به نوشتن آن هم به صورت مستمر و روزانه آفت بزرگی است که وجود دارد.
چند رمان یا مجموعه داستان را که از نظر شما باید خواند، به خوانندگان ما توصیه کنید؟
از بین آثار مهم داستان جهان خواندن: پدروپارامو، نوشته خوان رولفو، ناطور دشت، جی دی سلینجر، فرار، آلیس مونرو، مرشد و مارگاریتا، میخاییل بولگاکف، سه گانه:کتاب بزرگ، مدرک، دروغ، آگوتاکریستفو، ریشههای آسمان، رومن گاری و ازبین آثار نویسندگان ایرانی: ملکوت اثر بهرام صادقی، عزاداران بیل، غلامحسین ساعدی، شب هول، هرمز شهدادی، سمفونی مردگان، عباس معروفی، آواز کشتگان، رضا براهنی و از آثار نویسندگان اخیر: خون خورده، نوشته مهدی یزدانیخرم و بند محکومین اثر کیهان خانجانی را پیشنهاد میکنم.
صحبت و توصیه شما به هنرجویان و علاقمند به داستان نویسی چیست؟
جدای از شرکت در کلاسهای آموزشی و کارگاهها، مهمترین توصیه من خواندن رمانهای مهم و تاثیرگذار ادبیات ایران و جهان و پرهیز از خواندن آثار سخیف و بیارزش و تمرین مستمر نوشتن به صورت روزانه و و رها شدن از هر چیزی که سدی است برای نوشتن.