جهان امروز دائما در حال تغییر و تحول است.
جهان امروز دائما در حال تغییر و تحول است. علوم و تکنولوژی نیز به موازات تغییرات اجتماعی همواره در حال رشد و توسعه هستند. در عصر اطلاعات بهدلیل رخدادهایی مانند انفجار دانش، سرعت تغییر و تحول نظریات علمی و حضور ماشینهای هوشمند در عرصهی تعلیم و تربیت، مفهوم یادگیری نیز متحول شده است و باید برنامهی درسی را تغییر داده تا مهارتهای جدیدی در افراد ایجاد کند.
وزارت آموزش و پرورش در هر کشور بزرگترین نظام آموزشی است؛ معمولا تصمیماتی که در این نظام گرفته میشود، تاثیر فراوانی بر زندگی افراد جامعه دارد. حال اگر این تصمیمگیریها سلیقهای و بدون پشتوانهی علمی باشد، موجب تباهی یک نسل میشود. عوامل فراوانی ازجمله افزایش و تنوع تقاضا برای آموزش، کاهش کیفیت آموزشی و سست شدن رابطهی اشتغال و آموزش موجب ایجاد یکسری تغییرات در سیستم آموزشی شده است. در قرن بیست و یکم دانشآموزان با جهانی مواجهند که دانش، توانایی و مهارتهای تازهای را میطلبد.
• حرکت از حافظهمحوری به سمت تفکرمحوری، از اهداف آموزش و پرورش نوین
در دنیای امروزی ما به دانشآموزانی نیازمندیم که با استفاده از تفکر انتقادی، توانایی تجزیه و تحلیل اطلاعات را داشته باشند. حرکت از حافظهمحوری به سمت تفکرمحوری یکی دیگر از اهداف آموزش و پرورش نوین است. متاسفانه برخی از شیوههای به کارگرفته شده در مدارس بهجای تقویت تفکر، باعث کاهش جویندگی، تلاش فکری و تقویت انگیزهی یادگیری در دانشآموز میشود و بهتدریج او را به دانشآموزی تبدیل میکند که تلاشش برای خواندن کتاب یا جزوه و جمعآوری محفوظات محدود میشود. با ارائهی نظریات جدید، نکتهی کلیدی در یادگیری این است که یادگیرنده از دریافتکنندهی آموزش به وسیلهی دیگران به یادگیرنده بهعنوان فردی که مالکیت یادگیری خود را در دست دارد، تبدیل شود؛ زیرا ثابت شده یادگیری موفق باید با درک افراد از نیازهای یادگیریشان ارتباط داشته و با سرعت یادگیری، مقتضیات و شرایط یادگیرنده هماهنگ باشد.
• بسیاری از تغییرات نظام آموزشی ما با یکدیگر همخوان نیستند
بدیهیست تعلیم و تربیت سنتی دیگر امکان حل مسایل عصر اطلاعات را ندارد و نمیتواند نسل جوان امروز را برای جهان پیچیدهای که در انتظار آنهاست، آماده کند. این امر باعث ایجاد تغییرات شگرفی در سیستم آموزش و پرورش با توجه به نظریات علمی در شیوهی نیازسنجی، تدوین محتوا، روشهای تدریس، تکنولوژیهای مورد استفاده در کلاس و شیوههای ارزشیابی شده است. از جملهی این تغییرات مهم میتوان به تغییر سیستم ارزشیابی مدارس و حرکت به سمت ارزشیابی کیفی(توصیفی) و حذف نمره، تغییر مقاطع تحصیلی مختلف و حذف مقطع راهنمایی، طرحهای نیمهتمام و بحث برانگیز مانند تاکید بر حذف مدارس استعدادهای ویژه و حذف کنکور اشاره کرد. بسیاری از این تغییرات با یکدیگر همخوان نیستند؛ برای مثال ما بر ارزشیابی توصیفی و حرکت به سمت یادگیری فرآیندمدار تاکید داریم، در حالیکه در سه سال آخر دبیرستان، دانشآموزان را تشویق به حفظ مطالب میکنیم. در آزمون کنکور که فقط چهار ساعت زمان دارد، میخواهیم کل معلومات یک فرد را بسنجیم و آیندهی تحصیلی و شغلی او را رقم بزنیم. همچنین با الگوبرداری از کشورهای پیشرفتهی دنیا، نظام ارزشیابی توصیفی را اجرا میکنیم، در حالیکه امکانات کافی برای اجرایی شدن این طرح را در اختیار معلمان قرار نمیدهیم و انتظار داریم یک معلم با کلاسی که جمعیت 35 تا 40 نفر دارد، بتواند گزارش کار تکتک دانشآموزان را در قالب پوشهی کار بنویسد. بهرغم تاکید بر یادگیری مفهومی مطالب، رقابت را برای حضور در مدارس استعدادهای خاص افزایش میدهیم. با حذف دورهی راهنمایی، تراکم جمعیت در یک دوره افزایش پیدا میکند و موجب راهیابی معلمان راهنمایی به دورهی ابتدایی میشود؛ حال آنکه بنا به اظهار نظر خود معلمان، آنها تجربهای برای تدریس در دورهی حساس ابتدایی را ندارند. چهبسا با تصمیمات نسنجیده و غیر کارشناسانه، سرنوشت یک نسل تحت تاثیر قرار گیرد. امیدواریم نظام آموزش پرورش بتواند با استفاده از تمام پتانسیلها اعم از منابع مالی و نیروی انسانی، استفاده از نظر متخصصان و سیاستگذاریهای صحیح، موفق به پرورش نسلی پویا، توانمند و دارای سلامت روانی و جسمانی شود.
میترا کامیاب