جمعه 31 فروردین 1403
  • جامعه
  • شماره خبر: 950999
  • 16 آذر 1395
  • 12:59
  • امتیاز:5/4
  • امتیاز شما
تاثیر خردسالی بر بزرگ‌سالی

تاثیر خردسالی بر بزرگ‌سالی

 

به کودکانی که سنی بین ۳ تا ۵ سال دارند خردسال یا کودکستانی می‌گویند. این دوره نیز مانند تمام دوره‌های سنی کودک، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این سن نه تنها باید موضوع تغذیه‌ی کودک را زیر نظر داشت، بلکه باید از لحاظ رفتاری و اخلاقی نیز کودک را تربیت کرد. تاثیر این سن بر شخصیت وی در آینده، بسیار مهم است.

 

ویژگی‌های رفتاری

کودک در این دوران از نظر بزرگ‌ترها غیرمنطقی به نظر می‌رسد. در درک اشیا خودمحور است و می‌تواند از حافظه برای درک گذشته، حال و گاهی آینده‌ی نزدیک استفاده کند. کودک در این سن به لحاظ نوع رفتار تقلید می‌کند.

 

تکامل اخلاقی

دوره‌ی خردسالی شروع شکل‌گیری اخلاقی کودکان است و کودک در برابر سرزنش والدین حرف آن‌ها را گوش می‌کند و برای جلب نظر والدین خود کارهای خواسته شده را انجام می‌دهد تا پاداش بگیرد، بدون این‌که درستی یا نادرستی عمل خود را بداند.

 

بازی

در دوران خردسالی، بازی کودک، نقش مهمی در رشد و نمو او و امکان شناخت محیط و نیاز کودک دارد. کودک پرجنب و جوش است و از وسایل بازی هم‌سالان خود استفاده و با آن‌ها بازی می‌کند. کودکان در بازی‌ها به طور معمول، نقش دیگران را به خود می‌گیرند و به تدریج بازی‌ها کامل‌تر می‌شود و به اوج خود می‌رسد. در دوره‌ی خردسالی، ترس در کودک، به‌دلیل تخیلات فکری شکل می‌گیرد. این دوره، اولین مرحله‌ی شکل‌گیری خود آگاهی جنسی و تشخیص تفاوت‌های جنسی در کودکان است.

 موثرترین دوران شکل‌گیری اخلاق کودک، خردسالی است، زیرا خردسال به راحتی و آسانی فرمان‌بردار است؛ سریع‌تر تحت تاثیر قرار می‌گیرد و هنوز در او شرایطی که مانع اطاعت او باشد به وجود نیامده است، و نیز اراده‌ای قوی ندارد تا او را از اطاعت باز دارد. بنابراین اگر خردسال به امری عادت کند چه خوب و چه بد این عادت به آسانی خلل‌پذیر نیست. اگر خردسالی به روش‌های نیکو و رفتارهای خوب، انس و عادت پیدا کند، این عادت در او مستمر و بلکه رو به شدت و افزایش است و اما اگر کودک را در این دوره تنها گذاشته یا او را به بی‌بندوباری به اموری که طبیعت و سرشت او اقتضا ندارد، عادت دهیم و سپس شروع به تربیت و تهذیب او کنیم، پس از آن‌که این عادت در او راسخ گشت، تغییر دادن رفتار او از این عادات به عادات دیگر، دشوار است.

تحقیقات نشان داده، انسان‌ها عادت‌های بد خود را از دوران خردسالی به یادگار دارند. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: هر گاه برگردانده می‌شدند به آن‌چه از آن نهی شدند، دوباره به آن دچار می‌گشتند. (سوره‌ی انعام، آیه 28) از این آیه چنین استفاده می‌شود که باید از راه تعلیم و تلقین، افراد را به فضیلت عادت دهیم و یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات آن است که برخی می‌گویند کودکان را به حال خود واگذاشت تا آن‌ها آزادانه و بی‌بندوبار از تمایلات و شهوات پیروی کنند، دلیل آن‌ها این است که باید کودک را بر اساس آزادی و استقلال تربیت کرد، در پاسخ به آن‌ها باید گفت: اگر چه آزادی در تربیت تا حدودی خوب است ولی کم‌تر کسی پیدا می‌شود که در کودکی آزادانه از تمایلات خود پیروی می‌کرده و در دوران رشد و بزرگ‌سالی بتواند تمایلات خود را تعدیل و تنظیم کند. از دیدگاه اسلام، پدر و مادر مهم‌ترین نقش‌ها و وظایف را در رشد و تربیت کودک برعهده دارند. اسلام از همان ابتدای تولد، برنامه‌ها و دستورهای خاصی را برای رشد و تربیت کودک تنظیم کرده و اجرای آن‌را برعهده‌ی والدین قرار داده است. اصولا اسلام در مورد رشد و تربیت، حقوق مسلمی را برای کودکان قائل است.

امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرماید: حق کودک بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا می‌کند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت‌داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و برعهده‌ی توست که او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی. (مکارم اخلاق) اسلام در سراسر دوره‌ی کودکی و نوجوانی که مهم‌ترین دوران رشد و تربیت کودک است، برنامه‌های خاص و سفارش‌های تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم، در نحوه‌ی شیر دادن و از شیر گرفتن، در جهت مهرورزی به کودکان و در رعایت عدالت و وفای به عهد نسبت به آن‌ها، چه در دوره‌ی بلوغ و چه در دوره‌ی جوانی بیان کرده است. غزالی می‌گوید: ما باید کودکان را هنگام خردسالی تعلیم دهیم زیرا تعلیم در خردسالی مانند نقش در سنگ، راسخ و پایدار می‌ماند و تنها راه تمرین کودکان آن است که در خردسالی مورد عنایت قرار گرفته و تمرین او در سنین پایین انجام گیرد، زیرا قلب پاک او گوهر گران‌بهای ساده و بسیطی است که خالی از هرگونه نقش و قابل برای هرگونه نقش است.

 

ضرورت تربیت دینی کودکان در دوران خردسالی

متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطه‌‌ی شروع پرورش مذهبی و آموزش برنامه‌های معنوی و تعلیمات دینی، دو دیدگاه را بیان کرده‌اند:

گروهی معتقدند: «کودک تا به حد بلوغ و رشد نرسد، استعداد درک آموزش‌های دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی قرار گیرد. گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن‌را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مربیان می‌توانند مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند و آنان را وادار سازند که برنامه‌های آسان دین را انجام دهند تا با افکار و اعمال دینی نشو و نما یابند».

اسلام در این‌باره دیدگاه‌های متقن و دقیقی ارائه کرده است. در تفکر اسلامی، انسان در مقام جانشین خدا، خلافت الهی بر روی زمین را عهده‌دار است. برای کسب این مقام، باید از دوران خردسالی و چه بسا قبل از آن، اقدام‌های لازم را به‌عمل آورد تا کودک آمادگی پذیرش تکالیف الهی را در زمان بلوغ پیدا کند. بر اساس سنت و رهنمودهای معصومان علیهم السلام، آموزش دینی و عبادی از هنگام تولد شروع می‌شود؛ زیرا تربیت در دوره‌ی کودکی پایه و اساس رشد و بالندگی معنوی در دوره‌های بعدی خواهد بود.

بر اساس نظر شرع مقدس اسلام، کودکان تا به سن بلوغ نرسند، تکلیفی متوجه آنان نیست؛ اما هنگامی که به سن تکلیف می‌رسند و با مجموعه‌ی تکالیف شرعی مواجه می‌شوند، در صورت نداشتن آشنایی و آمادگی پیشین، پذیرش و انجام دادن تکالیف دینی برای آنان دشوار می‌باشد و چه بسا رغبتی نسبت به اعمال عبادی از خود نشان ندهند. یکی از فلسفه‌های تعلیم تکالیف عبادی به کودکان در دوره‌ی خردسالی این است که بر اثر مداومت، انجام دادن آن اعمال، برای آنان ملکه شود تا در زمان سن تکلیف، برای آنان دشوار نباشد. بی‌شک اگر کودکان در آغاز دوران کودکی و سال‌های نوجوانی از آموزه‌های دینی بهره‌ای نبرند، به قطع در جوانی و بزرگ‌سالی با یک رکود معنوی و در نهایت خسارت روحی مواجه خواهند شد. عده‌ای از کارشناسان معتقدند: «درست است که پسر بعد از پانزده سال و دختر بعد از نه سال به تکلیف می‌رسند و قبل از آن تکلیفی ندارند؛ اما انجام دادن تکالیف دینی را نمی‌توان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکی به انجام دادن عبادات و تکالیف دینی عادت کند تا در سن بلوغ به آن‌ها رغبت داشته باشد، وگرنه انجام دادن آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارَش نمی‌رود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیّدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانه‌ای ممکن است آن‌را ترک کند؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود».

البته باید بکوشیم حس و رغبت کودکان نسبت به تکالیف عبادی، به انگیزه و خواست درونی تبدیل شود و این علاقه از درون بجوشد، نه این‌که فقط در حد اطلاعات دینی باقی بماند. بنابراین باید افزون بر بُعد شناختی، با بهره‌گیری از بُعد عاطفی کودکان از ابتدا تصویری زیبا از دین و تکالیف دینی برای آنان ترسیم کرد تا شور و انگیزه‌ی گرایش و عمل به تکالیف و مناسک عبادی در کودکان درونی شود. برای تحقق این هدف، ضرورت دارد در دوره‌ی کودکی، آمادگی‌های لازم برای انجام دادن یک مجموعه از اعمال عبادی(نماز، روزه) را در آنان ایجاد کرد؛ این مطلب به‌خوبی از روایات فهمیده می‌شود. برای مثال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در روایتی می‌فرماید: «نماز را در هفت سالگی به فرزندان‌تان تعلیم دهید». مانند همین روایت از امام علی (علیه‌السلام) نقل شده است که حضرت می‌فرماید:«از هفت سالگی فرزندان‌تان را به نماز امر کنید».

در این زمینه امام باقر (علیه‌السلام) نیز می‌فرماید:«ما اهل بیت هنگامی که کودکان‌مان به پنج سالگی رسیدند، دستور می‌دهیم نماز بخوانند؛ ولی شما از هفت سالگی آنان را به نماز خواندن امر کنید و ما در هفت سالگی امر می‌کنیم به اندازه‌ی توانایی‌شان نصف روز و یا بیش‌تر و یا کم‌تر روزه بگیرند و دستور می‌دهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگی به اندازه‌ی توانایی‌شان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند».

از این روایات بر می‌آید که باید کودکان را در خردسالی به فراگیری و اقامه‌ی نماز و گرفتن روزه تمرین داد تا به تدریج برای آنان عادت و ملکه شود و هنگام سن تکلیف، به خوبی آماده باشند.

بنابراین، ضروری است تمهیدات لازم برای فراگیری و گرایش کودکان به انجام دادن اعمال عبادی از سنین خردسالی فراهم شود تا افزون بر ایجاد و تقویت روحیه‌ی دین‌داری و دین باوری، زمینه‌ی عمل به تکالیف عبادی نیز برای آنان فراهم شود.

بهناز عبدالهی

کارشناس ارشد آموزش کودک و نوجوان

[object Object]

15.626