این روزها، سلامت روان، موضوع جدیدی نیست. سالهاست که میشنویم سلامت، فقط شامل ابعاد جسمانی نیست و همهی ابعاد روانی، اجتماعی و ... را هم در برمیگیرد. متاسفانه آنچه که جدید به نظر میرسد رشد محسوس و نگران کنندهی اختلالات روانی در همهی سطوح جامعه و در همهی اشکال آن است.
از سوی دیگر ظهور و بروز تبعات اختلالات روانی نظیر افزایش میزان مصرف مواد مخدر و محرک و همچنین افزایش میزان آسیبهای اجتماعی نظیر طلاق و ... موضوع اختلالات روانی را از یک موضوع محدود در حوزهی سلامت به یک موضوع جدی در حوزهی مسایل اجتماعی تبدیل کرده است.
افت شاخصهای مرتبط با سلامت روان، باعث پایین آمدن نرخ بهرهوری نیروی انسانی و به دنبال آن پایین آمدن بهرهوری در همهی بخشهای مولد اجتماع میباشد.
موضوع سلامت روان، موضوعی جهانی است، البته برخی آمارها نشان میدهد که شیوع بیماریهای مرتبط با روان در ایران بیش از متوسط جهانی است.
سازمان جهانی بهداشت به عنوان یکی از زیر مجموعههای سازمان ملل متحد با بررسی آمار استخراج شده از سراسر جهان و برای دومین بار در طول یک دههی گذشته موضوعی از موضوعات مرتبط با سلامت روان را به عنوان شعار سال انتخاب کرده تا نشان دهد، تلاشهای صورت گرفته در زمینهی ارتقای سلامت روان در سراسر جهان کافی نبوده و موضوع بیماریهای روانی و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن بسیار نگران کننده است.
در ایران نیز این موضوع، مدتیست که مورد توجه قرار گرفته است. براساس آمار ارایه شده از سوی دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات درمانی در سراسر کشور در سال 94، حدود 8600 تخت روانپزشکی در بیمارستانهای دولتی و خصوصی فعال بوده و این در حالی است که به واسطهی شرایط خاص جامعهی ما، بسیاری از بیماران مبتلا به مشکلات روانی نه تنها راضی به بستری شدن در بیمارستان نیستند که حتی راضی به مراجعه به روان پزشک هم نیستند.
وزارت بهداشت کشورمان نیز هماهنگ با سازمان جهانی بهداشت در پی حساس سازی جامعه نسبت به موضوع سلامت روان بوده و برنامههایی در راستای شعار امسال یعنی سال سلامتی و نشاط، تدارک دیده است.
به بهانهی طرح مجدد موضوع سلامت روان در سطح نظام سلامت، با دکتر امین گوشهای مدیر واحد سلامت روان مرکز بهداشت شهرستان کرمان، گفتوگو کردیم.
• سلامت روان از چه زمانی مورد توجه قرار گرفت و تاریخچهی طرح این موضوع در نظام سلامت، به چه زمانی برمیگردد؟
با سلام و عرض ادب خدمت همهی همشهریان گرامی، باید عرض کنم طرح موضوع سلامت روان، حتی در سطح جهانی، سابقهی طولانی ندارد و سازمان جهانی بهداشت تقریبا در عرض دو دههی گذشته موضوع سلامت روان را مورد توجه قرار داده است.
پیش از آن تعریف رایج از سلامتی فقط، نداشتن بیماری بود، یعنی در این تعریف بیشتر جسم افراد ملاک قضاوت بود و کسالتهای جسمانی افراد را درنظر میگرفتند. بعدها متوجه شدند که در این تعریف، دقت کافی نشده زیرا مشاهده کردند که بیشتر مشکلات مردم که حتی در نهایت منجر به مشکلات جسمانی آنها میشود، موضوعاتی هستند که در روح و روان مردم وجود دارد.
تحقیقات نشان داد وقتی مردم درگیر موضوعات و مشکلات روانی شده و احساس شادی و شادابی ندارند، حتی نمیتوانند به فکر سلامت جسمیشان هم باشند.
ما امروز کاملا مطمئنیم که شرایط روحی افراد کاملا بر زندگی و عملکردشان تاثیر گذاشته و حتی سلامتی جسمانی آنها را هم تحت تاثیر خود قرار میدهد؛ به همین سبب مدتهاست موضوع سلامت روان اهمیت فوق العادهای پیدا کرده است.
چند سالی هست که سازمان جهانی بهداشت موضوعات مرتبط با سلامت روان را مدنظر قرار داده مثلا یک سال سازمانی جهانی بهداشت موضوع افسردگی را به عنوان محور برنامهها قرار داد و دلیل این موضوع هم آن بود که سازمان جهانی بهداشت به این نتیجه رسیده بود که افسردگی به یک معضل جهانی تبدیل شده است.
سالهای بعد هم به عناوین مختلف به این موضوع پرداخته شد، ولی به دلیل اینکه، اقداماتی صورت گرفته در سراسر جهان، قوی نبوده و نتایج موثری نداشت، امسال هم سازمان جهانی بهداشت، شعار سال را با محور افسردگی تعریف کرد.
آمارها نشان میدهد که نه تنها در ایران، که در تمام جهان، افسردگی به یک معضل اساسی تبدیل شده است. خود موضوع افسردگی از یک طرف و مشکلات جسمانی و معضلات متعددی مانند هزینهی درمان افسردگی و بیماریهای ناشی از آن، هزینهی از کار افتادگی افراد و ... باعث شده که به این موضوع توجه ویژهای شود.
امسال هم سازمان جهانی بهداشت به این نتیجه رسید که باید دربارهی افسردگی صحبت کرد و با این اعتقاد، شعار امسال این عبارت است : «بیایید در مورد افسردگی حرف بزنیم»
هدف از انتخاب این شعار هم این است که در سراسر جهان دربارهی این موضوع صحبت شود و مردم باور کنند که افسردگی یک بیماری است و ما میتوانیم آن را درمان کنیم و نباید نگران آن باشیم.
البته وزارت بهداشت کشورمان با این اعتقاد که بهتر است شعاری با یک بارمعنایی مثبت طراحی و بومی سازی کند شعار سال را به جملهی «سال سلامتی و نشاط» تغییر داد و در همین راستا بستههای آموزشی متنوعی را در این زمینه طراحی کرده و برنامههایی را در نظر دارد که به مرور زمان و در طول سال اجرا خواهد شد.
• هدف از طراحی این برنامهها چیست؟
هدف این است که توجه مردم نسبت به موضوع افسردگی جلب شده و مردم نسبت به این بیماری آگاهی کامل پیدا کنند. مردم باید بدانند که چه زمانی لازم است دربارهی این بیماری اقدام کنند و همچنین آگاه شوند که این بیماری هم مانند سایر بیماریها قابل درمان و پیشگیری است.
• جناب دکتر ! شاخصهی اصلی سلامتی روان چه شاخصهایی هستند؟ به بیان دیگر چه زمانی فرد میتواند مطمئن باشد که به لحاظ روانی در سلامت بوده و یا با چه علامت یا شاخصهای فرد بایستی نگران سلامتی روان خود بوده و دربارهی آن اقدام کند؟
ببینید شاخص اصلی سلامت روان این است که فرد در هر محیطی که قرار میگیرد بدون دردسر، بدون استرس و بدون تنش بتواند با محیط و افرادی که در آن محیط هستند به راحتی رابطهی سالم با کیفیت و با نشاطی را داشته باشد. هر جای این موضوع اختلال پیش بیاد معنیاش اینست که مشکلی از جهت سلامت روان وجود دارد. البته باید ذکر کنم ممکن است خود فرد در سلامت روان باشد ولی سایر افراد دچار مشکل باشند و یا همهی افراد به لحاظ روانی سالم باشند ولی محیط سالم نباشد؛ بنابراین وجود ارتباط سالم با کیفیت و با نشاط بین فرد و محیط پیراموناش، شاخصهی اصلی است و به عکس آن، هرزمان فرد با محیط پیرامون دچار مشکل باشد باید بررسی کرد که آیا مشکل از محیط یا افراد پیرامون است یا خود فرد.
در بعد اجتماعی هم باید بدانیم در محیطهای مختلف مثلا محیط کار یا تحصیل، محیط خانواده، محیط همسایگی و ... هر زمان مردم به شکلی باهم ارتباط دارند که با هم مشکلی ندارند و دردسری باهم ندارند نشان میدهد آن محیط از لحاظ سلامت روان ارتقا پیدا کرده و مشکلی وجود ندارد.
• شما به ابعاد اجتماعی موضوع اشاره کردید، در یک نگاه کلی، در حال حاضر در شهر کرمان وضعیت عمومی سلامت روان نسبت به معیارهای جهانی و ملی به چه شکل است؟
در سال های گذشته ما یک پویش ملی داشتیم که شهر کرمان هم در این پویش مورد ارزیابی قرار گرفت. این پویش نشان داد که، بهطور کلی، درصد اختلالات روانپزشکی در کشور ما سه تا چهار درصد بیشتر از متوسط جهانی است. در همهی آیتمهای اساسی هم ما همین میزان اختلاف داریم و حتی در بعضی شاخصها اختلاف بیشتر هم هست.
این نشان میدهد که ما در حوزهی سلامت روان عقب هستیم، جامعهی ما اجتماع شادی نیست، بنابراین ما مطمئنیم که افسردگی نیز درجامعهی ما شیوع بیشتری دارد.
• جناب دکتر! چه اقداماتی میتواند در کاهش میزان شیوع اختلالات روانپزشکی به شکل عمومی، در سطح جامعه تاثیرگذار باشد؟
آموزش عمومی دو «مهارت» مهم، در این زمینه بسیارتاثیرگذار است. اول آموزش «مهارتهای زندگی» برای همهی افراد و دوم آموزش «مهارتهای والدگری» برای افرادی که بچه دارند و یا میخواهند که بچه داشته باشند. آموزش این دو مهارت اساس کار است.
در علم روانشناسی دیده شده است که اگر ما بتوانیم برای این دو موضوع سرمایهگذاری کنیم و وقت بگذاریم به یقین شاهد کاهش اختلالات روانپزشکی در سطح جامعه خواهیم بود.
موضوع بعدی افزایش آگاهی مردم نسبت به این مساله است که بیماریهای روانی هم دقیقا مانند بیماریهای جسمی قابل درمان هستند و البته قابل پیشگیری. این باور عمومی باید شکل بگیرد که از بیماریهای روانی نباید ترسید. ما، متاسفانه شاهد این هستیم که افراد حتی از فاش شدن این مطلب که به روانپزشک یا روانشناس مراجعه میکنند ابا داشته و نگران هستند؛ باید تلاش کنیم این باور از بین برود.
• به موضوع آموزش مهارتهای زندگی اشاره کردید، در این زمینه بسیاری افراد مهارتهای زندگی را بدیهی فرض کرده و اصلا لزومی برای آموزش دیدن در این زمینه احساس نمیکنند، با توجه به اینکه شما این نوع از آموزش را در تخفیف کسالتهای روانی بسیار موثر میدانید در این زمینه بیشتر توضیح دهید.
متاسفانه در این دو موضوع، ما ضعیف هستیم و این آموزشها همهگیر نیستند. باور غلط هم همین مطلب است که اشاره کردید. افراد گاهی احساس میکنند نیازی به این گونه آموزشها ندارند، در صورتیکه باید بپذیریم گاهی اوقات زندگی کردن به شکل صحیح را بلد نیستیم، روش حل مشکلاتی را که در زندگی پیش میآید را بلد نیستیم، درست انتخاب نمیکنیم و بسیاری باورها و رفتارهای غلط را در وجود خود نهادینه کردهایم. باید یاد بگیریم، باید در این زمینه مطالعه کنیم و مهمتر از همه باید بدانیم در این زمینه باید به متخصص مراجعه کنیم. ما در زمینهی آموزش مهارتهای زندگی هم مثل بسیاری از رفتارهای نامناسب دیگر عمل میکنیم. من یک مثال عرض میکنم، شما ملاحظه کردید وقتی خودرویی در خیابان خراب میشود ده نفر میایستند و دربارهی مشکل فنی آن صحبت میکنند در حالی که ممکن است حتی یک نفر از آنها هم دربارهی موضوع اطلاعات درستی نداشته و اصلا تخصص آن را نداشته باشند.
دربارهی مهارتهای زندگی هم به همین شکل است؛ باید بپذیریم که وقتی در زندگی دچار مشکلی میشویم نباید به حرف و نظر هرکسی در این زمینه گوش کنیم، باید دنبال یک نظر تخصصی بگردیم، به مشاور و متخصص مراجعه کنیم، مطالعه کنیم و نمیتوانیم از زندگی فرد دیگری کپی برداری کنیم. باید تاکید کنم در بسیاری موارد در این زمینه درست عمل نمیکنیم؛ خود این موضوع میتواند عامل بسیاری از مشکلات باشد.
• شما در بحث آموزش، آموختن چه مهرتهایی را ضروری میدانید؟
در این زمینه به مهارتهای ده گانهی زندگی که توسط سازمان جهانی بهداشت ارایه شده اشاره میکنم. این مهارتها فهرستوار عبارتند از: توانایی خودآگاهی، توانایی تصمیمگیری، توانایی حل مساله، توانایی تفکرخلاق، توانایی تفکر نقادانه، توانایی برقراری رابطهی مؤثر با دیگران، توانایی برقراری روابط بینفردی سازگارانه، توانایی همدلی با دیگران، توانایی رویارویی با هیجانها نظیر غم، خشم، شادی و توانایی رویارویی با استرسها. این مهارتها همه و همه نیاز به آموزش دارند.
بنده امیدوارم همشهریان گرامی با توجه به اهمیت این آموزشها نسبت به مطالعه در این زمینهها اقدام کنند.
• برایتان روزگاری آرام، همراه با شادی و نشاط آرزو میکنیم.
سیدرضامیرحسینی