پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • جامعه
  • شماره خبر: 9607906
  • 17 تیر 1398
  • 12:36
  • امتیاز:5/4
  • امتیاز شما
بازنشستگان را فراموش می‌کنند!

جلال‌کمالی، بازنشستۀ شهرداری کرمان در گفت‌وگو با کرمان‌شهر:

بازنشستگان را فراموش می‌کنند!

کسانی که دوران اوج تیم‌داری شهرداری کرمان را به‌یاد دارند، «محمد جلال‌کمالی» را هم باید در خاطر داشته باشند. بهمن‌ماه سال 61 و زمانی که او 24 ساله بود به شهرداری کرمان آمد. ماجرای ورودش هم جالب است. اهل فوتبال بوده و اوائل در راه‌آهن کرمان و سپس در اداره راه و ترابری وقت مشغول بوده ولی یک روز به اداره تربیت بدنی مراجعه می‌کند و می‌گوید که من می‌خواهم فوتبال بازی کنم. به او اطلاع می‌دهند که مهدوی، شهردار وقت کرمان می‌خواهد در شهرداری تیم‌داری کند. فردا صبح اول وقت اگر به ورزشگاه سلیمی‌کیا بروی، می‌توانی با او ملاقات کنی. جلال‌کمالی این توصیه را می‌پذیرد و به زمین چمن سلیمی‌کیا می‌رود و مهدوی را می‌بیند که همراه با عده‌ای دیگر در حال تمرین است. درخواستش را مطرح می‌کند و مهدوی از او می‌خواهد که روز بعد به شهرداری برود. او به همراه سه نفر دیگر به شهرداری می‌روند و از آن روز، 37 سال می‌گذرد.

همکاری جلال‌کمالی با شهرداری از سازمان نوسازی شروع و به همان‌جا هم ختم می‌شود. از او که ایام بازنشستگی را سپری می‌کند،‌می‌پرسم: اولین روز حضورتان در شهرداری را یادتان هست؟ چه حس و حالی داشتید؟ چه برنامه و آرزوهایی؟ می‌گوید: «حس‌وحال خوبی داشتم و به‌دنبال تجربه‌ی جدیدی در جای دیگر بودم چون قبلا در راه‌آهن و راه‌وترابری کار کرده بودم. به همراه سه نفر دیگر از دوستان، خدمت شهردار وقت رسیدیم، شهرداری آن زمان، در ساختمانی قدیمی و کهنه و داغون، روبه‌روی دادگستری بود و درختانی بلند و فضای سبز زیبایی داشت. همان ساختمانی که الان تبدیل به پارکینگ شده است. پذیرفتند به شهرداری بروم. کارم را در نوسازی شروع کردم و یادم مانده که نیروهای شهرداری آن زمان همه یکدل و باصفا بودند. می‌پرسید چه برنامه و آرزویی داشتم؟ همه دوست دارند آینده‌ی شغلی‌ خوبی داشته باشد و بتوانند به آنچه می‌خواهند برسد ولی در شهرداری، چندان شایسته‌سالاری نبود و برای این‌که پیشرفت کنیم یا باید به مدیران رده‌بالا وابسته می‌بودیم یا از طرفِ مقامات شهر سفارش می‌شدیم».
در دو تماسی که با او داشتم تا این گفت‌وگو را انجام دهم، لحن او را مملو از گلایه و دلخوری شناختم تا جایی که حتی تمایل چندانی به انجام گفت‌وگو نداشت. نگران بود از گلایه‌هایش بگوید و کسی را دلخور کند. شهرداری کرمان، برای او که 30 سال از بهترین روزهای عمرش را آنجا گذرانده، چندان خاطرات خوبی نساخته است. خاطراتی که نمی‌خواهد حتی از آن حرف بزند. او با این‌حال می‌گوید: «از این‌که از اول خدمتم در شهرداری، با خودم و همکارانم و ارباب‌رجوع با صداقت برخورد کردم و سعی کردم به اصول اخلاقی پای‌بند بمانم خوشحالم و از این‌که هنوز و با وجود بازنشستگی، مورد لطف و محبت شهروندان قرار می‌گیرم خیلی برایم با ارزش است».
می‌پرسم حالا روز آخری که در شهرداری بودید چه حس و حالی داشتید؟ پاسخ می‌دهد: «حس‌وحال خوبی نداشتم. البته همه‌ی ما دیر یا زود به مرحله‌ای از زندگی می‌رسیم که ناگزیز به ترک کار و شغل خود هستیم. زندگی مراحلی دارد که اگر در سنین مختلف، نقش خود را پیدا کنیم، می‌توانیم از آن لذت ببریم. بازنشستگی هم پایان راه نیست. بلکه آغاز یک مسیر تازه و شروع فصل جدیدی از زندگی است».
از او می‌خواهم از تجربیاتش بگوید، می‌گوید: «تجربه کیلویی چند؟!» و عبور می‌کند. چرایی آن را می‌پرسم که می‌گوید: «من حدود شش سال است که بازنشسته شده‌ام و می‌بینم که هیچ‌ توجهی به بازنشسته‌ها نمی‌شود. هیچ‌وقت از ما احوالی نگرفتند البته در این دوره، آقای عالم‌زاده و آقای جوشایی جلسه‌ای با حضور بازنشستگان گذاشتند ولی در دوره‌های قبل، یک‌بار نگفتند شما که 30 سال در شهرداری کار کردید دستتان درد نکند. گاهی بازنشستگان شهرداری وقتی به‌عنوان ارباب‌رجوع مراجعه می‌کنند خجالت می‌کشند بگویند که نیروی شهرداری بودیم، چون نگرانند جلوی مردم حرمت‌شان حفظ نشود».
جلال‌کمالی با این‌حال، پیشنهاد می‌کند که شهرداری از تجربیات کسانی که در گذشته در شهر کار کرده‌اند استفاده کند و در این‌باره به‌ویژه بر استفاده از تجربه‌ی کسانی که در شهر کرمان ممیزی انجام داده‌اند تاکید می‌کند. او اظهار می‌کند: «یکی از این افراد، آقای احمد شریف‌پور است که سال‌های میانی دهه‌ی 70 کل شهر را ممیزی کرد و حدود سال‌ 85 نیز آقایان صادق‌زاده و حمید کاظمی برای ممیزی شهر کار کردند و بهتر است از تجربه‌ی این افراد استفاده شود». او می‌گوید: «شنیدم در منطقه دو شهرداری دارند ممیزی داخلی انجام می‌دهند. ممیزی اصلا این‌طور نباید انجام شود بلکه باید زیر نظر وزارت کشور باشد. ممیزی چندین وجه دارد و شاید 50،60 آیتم باشد که با انجام آن کل اطلاعات شهر در اختیار شهرداری قرار می‌گیرد و می‌تواند ازآن برای آینده استفاده کند».
در ادامه‌ی این گفت‌وگوی خودمانی، از تجربه‌ی فوتبالی جلال‌کمالی می‌پرسم. او هم بازیکن تیم فوتبال شهرداری بوده و هم کمک‌مربی و مربی. می‌گوید: «بهمن 61 وقتی به مرحوم مهدوی، شهردار وقت، مراجعه کردم، گفتند نمی‌توانیم فقط بازیکن بگیریم. بنابراین هم در نوسازی کار می‌کردم و هم در تیم حضور داشتم. حدود یک سال هم مامور به خدمت در باشگاه مس کرمان شدم و این، زمانی بود که آقای صابری، شهردار وقت گفت که پول نداریم خرج تیم کنیم. با مدیرعامل مس ایران صحبت کردند و پذیرفتند که تیم ما را زیر پوشش قرار دهند و من هم یک سال مامور به خدمت در باشگاه مس شدم. بعد از آن مجدد به شهرداری برگشتم و در بخش‌های دیگر هم فعالیت کردم».
جلال‌کمالی با بیان این‌که تا سال 70 بود که برای شهر بازی کردم، اضافه می‌کند: «بعد که سنم بالا رفت و نتوانستم بازی کنم، مربی فوتبال شهرداری و کمک‌مربی تیم مس شدم». او یادآوری می‌شود که آن سال‌ها، برای فوتبال شهر خیلی زحمت کشیده شد.
می‌پرسم: چه شد که به قول خودتان زحمات‌تان بر باد رفت و تیم‌داری شهرداری تمام شد؟ می‌گوید: «بعد از این‌که ما رفتیم، شهرداری هنوز تیم داشت ولی می‌گفتند که بودجه‌ی شهر کم است و نمی‌توانند مخارج شهر و فوتبال را همزمان تامین کنند و تیم را مدتی به زرند دادند. علاوه بر فوتبال، تیم هندبال هم زیر نظر شهرداری فعالیت می‌کرد ولی سرانجام، هر دو تعطیل و فعالیت باشگاه کمرنگ شد».
نظر خودش را درباره‌ی تیم‌داری حرفه‌ای توسط شهرداری می‌پرسم.  می‌گوید: «وزارت کشور بخشنامه کرده که شهرداری‌ها نمی‌توانند تیم‌داری کند. برخی شهرها بودجه داشتند مجوزش را گرفتند ولی شهرداری کرمان بودجه‌ی این را ندارد که ورزش حرفه‌ای راه‌اندازی کند. یا باید خودش هزینه‌های تیم را تامین کند و یا باید اسپانسر قوی بگیرد. اگر از بودجه برای تیم بردارند، شهر ضربه می‌خورد. از آن‌طرف، جوانان شهر دارند ضربه می‌خورند. اگر شهرداری یک تیم داشته باشد از نونهالان تا بزرگسال حدود 500 نفر را تحت پوشش قرار می‌دهد، اگر مدرسه فوتبال هم باشد، هزار نفر به‌همراه خانواده‌هایشان درگیر می‌شوند و این برای شهر خوب است ولی شهرداری به این توان مالی نرسیده که چنین اقدامی را انجام بدهد اما اگر می‌توانست، بسیار عالی می‌شد».
او یادآور می‌شود که مهدوی خودش به‌عنوان شهردار ورزش می‌کرد و هم اعلام کرده بود که هرکس اضافه کاری می‌خواهد باید صبح‌های زود بیاید تمرین کند. جلال‌کمالی می‌گوید: «برخی نیروهای شهرداری به این تصمیم او اعتراض کردند ولی مهدوی این کار را انجام داد و همین نگاه او باعث شد نیروهای خبره فوتبالی وارد شهرداری کرمان شدند. وقتی یک ورزشکار در شهرداری کار کند، توانمندی و بازدهی بیش‌تری نسبت به یک فرد معمولی دارد و فکر می‌کنم تا سال 70 و زمان آقای سام این وضعیت ادامه داشت و نیروهای ورزشی جدید به شهرداری اضافه شدند».
همین‌جا از او می‌خواهم تا درباره‌ی موفق‌ترین شهرداری که می‌شناسد بگوید و می‌پرسم: شما با شهرداران متعددی کار کردید. کدام‌یک را موفق‌تر از بقیه می‌دانید؟ «همه‌ی شهرداران خوب بودند و برای خدمت به شهر و شهروندان تلاش می‌کردند. شهرداران بعد از انقلاب و زمان جنگ و مدتی بعد از جنگ با بودجه‌ی بسیار کمی مجبور بودند شهر را اداره کنند. یادم است در مقطعی، خیابان‌ها را می‌‌فروختند تا حقوق نیروهای شهرداری را بپردازند! ولی در همان زمان، کارهای مثبتی نیز انجام شد».
جلال‌کمالی موفقیت شهردار را در گرو این می‌داند که به همه‌ی مسائل شهر اهمیت بدهد و می‌گوید: «شهردار یک شهر باید همه‌ی ابعاد شهر را کارشناسی کند و افراد خبره‌ای را به‌کار بگیرد تا کل شهر را بررسی و معلوم کنند که چه مشکلات و نیازهایی وجود دارد و شهرداری براساس آن اقدام کند و این‌طور نباشد که مثلا به شمال شهر رسیدگی کنند و جنوب یا مرکز را نبینند. شهردار باید همه‌ی شهر را ببیند و امکانات شهری را به افراد بی‌بضاعت و بابضاعت برساند و مثل شهرداران قبل نباید مثلا فقط بر فضای سبز و یا آسفالت خیابان‌ها تمرکز کند یا الان که بیش‌تر در حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی کار می‌شود».
جلال‌کمالی برخی از سوالاتم را بی‌پاسخ می‌گذارد. پس، از او درباره‌ی آنچه شهرداری باید برای بازنشستگان انجام دهد می‌پرسم. می‌گوید: «توجه به پدیده‌ی بازنشستگی و روانشناسی این حوزه، طراحی راهکارهای مناسب برای غنی‌سازی و بهره‌وری بیش‌تر دوران بازنشستگی از اهمیت بالایی برخوردار است. سازمان‌ها به‌طور معمول برای این دوران از نظر امکانات رفاهی و مادی گام‌هایی برمی‌دارند». وی می‌افزاید: «اما غنی‌سازی اجتماعی و تامین روانی بازنشستگان مورد غفلت واقع می‌شود. آنچه در دوران بازنشستگی حائز اهمیت است، حفظ و تامین سلامت روانی و جسمانی و شادابی روحیه‌ی آنان و سازگاری با شرایط پس از بازنشستگی است».
جلال‌کمالی با طرح این سوال که شهرداری در این حوزه‌ها برای بازنشستگان چه کرده است، با یادآوری این‌که بازنشستگی مرحله‌ی پختگی و خلق آثار بزرگ علمی و هنری است، می‌افزاید: «اهمیت این دوران اما از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، فردی و خانوادگی کم‌تر از هر موضوع دیگری مورد مطالعه قرار گرفته است. در روانشناسی از کودکی و نوجوانی زیاد گفته می‌شود اما از روانشناسی سلامندی کم‌تر می‌گویند».
او پیشنهاد می‌کند برای مقابله با استرس دوران بازنشستگی، در سال‌های پایانی خدمت، باید افراد تحت مشاوره‌های روانشناسی و پزشکی قرار بگیرند. راه‌اندازی تعاونی‌های تخصصی و تشکیل جلسات ماهانه و تجلیل‌های سالانه و ارائه‌ی خدمات رفاهی و پزشکی و تشکیل تیم‌های ورزشی ویژه‌ی بازنشستگان هم از جمله دیگر پیشنهادات اوست وقتی می‌پرسم شهرداری چه کاری باید برای بازنشستگان انجام دهد.
 جلال‌کمالی با وجود این‌که کاستی‌هایی که نسبت به بازنشستگان وجود دارد را یادآور می‌شود، تاکید می‌کند: «از آقایان عالم‌زاده و جوشایی از طرف بازنشستگان تشکر کنید که هم به جلسات بازنشستگان رسیدگی کردند و هم مقداری ورزش شهرداری را رونق دادند».

 

اسماپورزنگی آبادی

0