اشاره: روز ۲۱ فوریه، برابر با سوم اسفندماه، از طرف یونسکو بهعنوان «روز جهانی زبان مادری» نامگذاری شده است. به همین مناسبت، گزیدهای از سخنان رهبر انقلاب دربارهی «زبان فارسی» را در ادامه آوردهایم.
تاکنون دو کتاب از سخنان رهبری دربارهی زبان فارسی منتشر شده؛ «کلمهی طیبه» که گزیدهای از بیانات رهبری در اهمیت و گسترش زبان و ادبیات فارسی در جهان است و سال 1391 به همت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر شد، و کتاب «امین زبان و ادب پارسی» که مجموعهای از سخنان رهبری دربارهی حفظ و گسترش زبان فارسی است و امسال از سوی انتشارات انقلاب اسلامی به بازار کتاب راه یافت.
آنچه در ادامه خواهید خواند، بخشهایی از سخنان رهبر انقلاب در دیدار اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در چندین سال پیش است.
باید اعتراف کنیم که در کار زبان فارسی تقصیر شده است. نهفقط در این چندسالهی اول پیروزی انقلاب که هرکسی به کاری مشغول بود، به این مهم چندان پرداخته نشد، بلکه در گذشته نیز تقصیرهای بزرگتر و بیشتری صورت گرفت و با اینکه در این کشور، ادبا و شعرا و فارسیدانان و فارسیگویانِ بزرگی بودند، اما در این سنین متمادی، زبان فارسی آن رشدی را که بایستی میکرد و آن سعهای را که در دنیا باید پیدا میکرد، پیدا نکرد.
یکروز از چین تا روم و همین آسیای صغیر، مرز زبان فارسی را تشکیل میدادند. انسان میبیند که در دوران عثمانی، دیوان و مکاتبات آنها به زبان فارسی بوده است و شعرایی به زبان فارسی داشتند. بهترین شعرای بخشی از دوران عثمانی، شعرای فارسیگو هستند؛ وضع هند و شبهقارهی هند هم که معلوم است. بنابراین، نفوذ زبان فارسی بسیار بوده است.
هر زبانی که سعهی نفوذ آن زیاد باشد، طبیعی است که با خود فرهنگی را حمل میکند. کاری که امروز دولتهای استعمارگر و سلطهطلب میخواهند با خرجهای زیاد و با اعمال نفوذهای فراوانی در دنیا انجام بدهند، زبان فارسی آن کار را با نفوذ طبیعىِ خودش کرده است.
نمیشود باور کرد که نفوذ زبان فارسی به خاطر قدرت سیاسی کشور فارسیزبان است. آنروزی که زبان فارسی در هند زبان رسمی بود، پادشاهان مغولی هند و تیموریها، اگر از سلاطین صفویه -که در ایران بودند- مقتدرتر نبودند، قدرت کمتری نداشتند. اورنگ زیب از معاصر خودش در ایران بهمراتب قویتر بود؛ یعنی یک کشور بسیار ثروتمند در اختیارش بود؛ از لحاظ سیاسی قوی بود و تقریباً بر تمام منطقهی شرق آسیا نیز مسلط بود؛ اما زبان آن مردم، زبان فارسی بود. نمیشد گفت که زبان فارسی را که خود این سلاطین و خانوادهها و دیوانها و زنان و رعیتشان با شوق و ذوق میپذیرفتند، به خاطر این میپذیرفتند که مثلاً کشور ایران و حکومت صفوی یا حکومت نادری روی آنها نفوذ داشتند؛ نخیر، مسألهی نفوذ سیاسی نیست؛ بایستی در چیز دیگری جستوجو کرد. هیچوقت ایران در دولت عثمانی نفوذی نداشته، که زبان فارسی را نفوذ سیاسی ما به آنجا ببرد؛ خودشان دولت مقتدری بودند؛ همیشه هم با کشور ایران در حال جنگ و درگیری بودند. اتفاقاً دورانی که زبان فارسی در ترکیه نفوذ داشته، تقریباً همان دوران صفویه است که در خود ایران زبان فارسی خیلی اوجی نداشته است. شعرای خوب ما در آن دوران فرار میکردند و از ایران میرفتند؛ اما ما میبینیم که در کشور عثمانىِ آنروز، زبان فارسی، زبان دیوانی و زبان شعری و زبان علمی و ادبی است؛ پس ناشی از نفوذ سیاسی نیست؛ یعنی نمیتوان گمان کرد که علت گسترش زبان فارسی، نفوذ سیاسی دولت فارسی ایران است. علاوه بر این، خیلی از سلاطین ایران اصلاً فارس نبودند. غزنویان و سلجوقیان شاید زبان فارسی را درست هم نمیفهمیدند. خود صفویه و قاجاریه هیچکدام فارسیزبان نبودند؛ اینها با فارسی خیلی انس و خویشاوندی نداشتند.
بنابراین، علت نفوذ زبان فارسی در چیز دیگری است؛ شاید یکمقدار در خود ذات این زبان است؛ یعنی ترکیب و شیوایی ویژه و آهنگی که این زبان دارد. من از بعضی کسانی که در مجامع جهانی خیلی حضور پیدا میکنند و نطقهای مختلف را میشنوند، شنیدم که میگفتند آهنگ زبان فارسی و نطقهای فارسی، گیراتر از آهنگ زبانهای دیگر است. ما هم گاهی میبینیم که بعضی از اشخاصی که از کشورهای متعدد به ایران میآیند و در اینجا صحبت میکنند، آن زیبایی و فراز و نشیب لطیف زبان فارسی در کلامشان احساس نمیشود. البته اینها را بایستی زبانشناسان بگویند؛ چیزی نیست که با گوش بشود فهمید؛ لابد موازین و معیارهایی دارد که اینها را زبانشناسان میفهمند.
علت دیگر نفوذ زبان فارسی، آن بار معنایی است که این زبان با خودش حمل میکند. زبان فارسی، فرهنگ غنیای را با خودش میبرده است؛ این فرهنگ امروز در اختیار ماست؛ عمدتاً هم فرهنگ اسلامی است؛ یعنی اسلام در این منطقهی شرق عالم، از شبهقاره گرفته تا چین و تا هرجای دیگر که رفته، با زبان فارسی رفته است. خیلی نزدیک به نظر میآید که یکی از عوامل گسترش زبان فارسی در دنیا -و لااقل در این ناحیه- همراهی آن با دین و پیام دین و معارف دینی باشد؛ یعنی آنکسی که این دین و این معارف را میپذیرد، زبانی را هم که حامل آن است، میپذیرد. من دیدهام که قوالها در هند در آن مقبرهی شاهولیاللَّه مینشینند و اشعاری را به زبان فارسی هم میخوانند. البته فارسی را هم خیلی بد میخوانند؛ یعنی صدایشان خوب است، لیکن خواندنشان خیلی غلط دارد؛ درعینحال اشعار، همان اشعار عرفانی و معنوی فارسی است؛ که یا از اشعار خود شاهولیاللَّه و یا از اشعار دیگران میخوانند. بنابراین، ما میتوانیم آن محتوای عرفانی و آن فرهنگ اسلامی را که شکل لطیف و زیبای خودش را در ایران داشته، عامل گسترش زبان بدانیم.
امروز هم همینطور است؛ امروز هم حقیقتاً زبان فارسی در دنیا جاذبهی جدیدی پیدا کرده است... در چنین شرایطی، در کانون زبان فارسی، باید به این زبان رسید. این زبان خیلی سعه و ظرفیت دارد. بهنظر من، زبان فارسی از جهتی یک زبان استثنایی است. زبان عربی با آن گسترش واژگانی که دارد، خصوصیت زبان فارسی را ندارد و آن، ترکیبپذیری زبان فارسی است. میشود با سلیقههای خوب، از زبان فارسی، بینهایت ترکیبهای خوب درست کرد. البته ترکیبهای غلط و بد هم میشود درست کرد و امروز ما دچار این بلیه هستیم؛ یعنی هرکس ترکیبی درست میکند! البته در سابق لغت درست میکردند، که دفعکردنش آسانتر بود... الان ترکیب، دست همه افتاده و همه ترکیب درست میکنند! عجیب این است که بعضی از این طباع عوام، یک ترکیب خوب را خیلی دیرتر و سختتر میپذیرند تا ترکیب غلط را!
ما اینهمه تکرار کردیم، در رادیو و تلویزیون هم گفتیم که نگویید «لازم به ذکر است»؛ اما هرکاری میکنیم، نمیشود! رسماً گفتیم، ابلاغ هم کردند، در سخنرانی هم گفتیم که این ترکیب «لازم به ذکر است» را نگویید؛ ولی باز میگویند! یکروز در جلسهای در صداوسیما -که شاید بعضی از آقایان هم بودند- من صحبتی کردم و گفتم که اینقدر نگویید «داریم»؛ این تصویر فلانی را داریم، این صدای فلانی را داریم، این مذاکره را با هم داریم؛ این یک گرتهبرداری غلط از زبان بیگانه است؛ در فارسی چنین چیزی نداریم. مثلاً بهجای اینکه بگوید من با شما گفتوگویی بکنم، میگوید من با شما گفتوگویی داشته باشم؛ مرتب این فعل «داشتن» را بهصورت کمکیهای غیروارد و غیرصحیح و غیراصیل در زبان فارسی استفاده میکنند؛ هرچه هم میگوییم، فایدهای ندارد! این همان بلیهی بزرگ زبان فارسی در حال حاضر است. واقعاً ضابطهای لازم است؛ جایی لازم است که این مشکلات زبان فارسی را تمام کند و نگذارد که به اسم زبان، از مسیرها و جریانهای غلط، گندآبهایی وارد دریاچهی زبان فارسی شود و این زبان را آلوده کند؛ واقعاً پالایش صحیحی وجود داشته باشد.
رادیو و تلویزیون اگر مواظب زبان خودشان نباشند، دایم امواج فاسد پخش میکنند. واقعاً انسان گاهی میبیند که برخی از واژهها غلط تلفظ میشود؛ مثلاً نام شهری که در الجزایر است، درست تلفظ نمیشود -البته این هم بد است- اما گاهی هم هست که شعر حافظ یا صائب را غلط میخوانند؛ آدم میخواهد یقهی خودش را پاره کند! شعر به آن قشنگی را -بخصوص در تلویزیون- بد میخوانند، غلط میخوانند، زشت میخوانند؛ این در حالی است که این اشعار را بهعنوان تفریح و رفع خستگی، میان دو برنامه قرائت میکنند! آخر چه اصراری است آدم شعری را که بلد نیست بخواند، بخواند!؟ متأسفانه این اشکالات هست. اتفاقاً اگر فرهنگستان به این قضیه بپردازد و نسبت به آن اهتمام بورزد، بسیاربسیار خوب و مفید خواهد بود؛ انشاءاللَّه طوری بشود که این موارد هم اصلاح گردد...
واژهسازی برای زبان و پیش بردن و ترقی دادن زبان هم یک امر بسیار مهم است. به نظر من، هنر بزرگ کسانی مثل سعدی یا حافظ یا فردوسی این است که هفتصدسال پیش یا هزارسال پیش، طوری حرف زدند که ما امروز وقتی که آن سخنان را باز میگوییم، اصلاً احساس غربت و وحشیگری نمیکنیم؛ اصلاً زبان، زبان امروز است؛ یعنی حقیقتاً میشود گفت که هزارسال جلوتر از زمان خودشان حرف زدند. یقیناً مردم زمان سعدی، به رسایی و شیوایی «بوستان» حرف نمیزدند؛ نثر آن دورهها در اختیار ماست و داریم میبینیم. «بوستان» یا «گلستان»، اینطور سلیس و روان و شیواست. امروز وقتی که انسان شعر آن زمان را میخواند، مثل این است که دو نفر دارند با زبان شیرین فارسىِ امروز با هم حرف میزنند؛ همینطور است حافظ؛ همینطورند بعضی از شعرای برجسته و خوب سبک هندی. علیاىّحال، باید زبان را پیش برد؛ یعنی همچنانکه آنها جلوتر از زمان خودشان حرکت کردند، ما هم باید حرکت کنیم.
بههرحال، بنده شخصاً بهعنوان یک آدم عاشق و شیفتهی زبان فارسی، به این مجموعهی شما خیلی امید بستهام؛ امیدوارم که این مجموعه انشاءاللَّه بتواند کارهای بزرگ و اساسیای را در باب زبان فارسی انجام بدهد.
منبع: farsi.khamenei.ir